وبلاگ عاشقانه بیتاب

کسـی بـه نــام ٖمن

کسـی بـه نــام ٖمن
از سـاعت ٖجهان
گــم شُــد !!
همــان ٖدقیقه کــه .....
« ٖ تورا بادیگری دیدم »

شب از نیمه گذشته است و نمی دانم کدام سو بروم

دختر و پسر

شب از نیمه گذشته است و نمی دانم کدام سو بروم ؛ هراسان است چشمان خیس و سوزناکم ، صدایی می آید ، دگر بار برمی خیزم و ناهشیار به این طرف و آن طرف کوچه ی سرد و تاریک سر میزنم !
پلک هایم را کمی سنگینتر بر هم میگذارم ، اشک هایم آرام و داغ غلت میخورند…
حالا بهتر میبینم جای پای کهنه ی تو را که هنوز رنگ تازه ای بر خود دارند…
جای پایی که فقط می رفت و فکر برگشتن نداشت !
“نازی”

بی تو اینجا

 

بی تو اینجا ، من شب و روزم بیتاب گذشت …

توی رویای تو ، زندگیم در خواب گذشت …

به دیدنم نیامدی ، عشق تو بیتاب مرد …

توی رویای تو چشم بست و در خواب مرد …

من خیلی دلم گرفته بکی بگم خدا؟

من خیلی دلم گرفته بکی بگم خدا؟

تو چرا ما رو کردی از هم جدا؟

دلم گرفته ای خدا ، بگو چطور کنم اونو صدا؟

یا چقدر دیگه باید کنم دعا؟

edame شعر زیبای | منو ببخش به تو دل ندادم ...

نویسنده: | تاریخ: 18 / 1 / 1394 |موضوع: اشعار عاشقانه اشعار کوتاه |دیدگاه ها:

شعر عاشقانه بسیار زیبا

درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند

معنی کور شدن را گره ها می فهمند

*** شعر عاشقانه ***

سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین

قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند

edame شعر زیبای | منو ببخش به تو دل ندادم ...

نویسنده: | تاریخ: 18 / 1 / 1394 |موضوع: اشعار عاشقانه اشعار کوتاه |دیدگاه ها:
صفحه قبل 1 صفحه بعد